اختلاس دولتمردان نه تنها زمینه مشروعیت زدایی از نظام اسلامی را فراهم می آورد؛ زیرا اختلاس های کلان و بی پایان، نشان از سامان یافتگی آن در نظام جمهوری اسلامی دارد و نیز نشان دهنده ناکارآمدی قوانین قانونگذار و ناتوانی قانونگزار در بخش اجرا را می رساند، هم چنین موجب ناکارآمدی و در نهایت مقبولیت زدایی از نظام جمهوری اسلامی می شود.
از این مهم تر، اختلاس و رفتارهایی از این دست در نظام جمهوری اسلامی ، ضربه اساسی تر نیز به نظام وارد می کند که آن تغییر هنجارها و ارزش ها در میان توده های مردم مسلمان و غیر مسلمان خواهد بود. وقتی در یک نظامی علم و عالم ارزشمند می شود، مردم به طور طبیعی ، به علم و عالم گرایش می یابند و هر کسی می خواهد عالم شده و از مواهب ارزشی و اجتماعی و اقتصادی علم بهره مند شود. در اروپای قرن هیجدهم به ویژه انگلستان، هنرمندان به عنوان دلقک مطرح بودند ولی با ارزش یافتن ایشان تا جایی که لقب سر می گرفتند، جامعه گرایشی شگفت به این قشر اجتماعی پیدا کردند و محبوبیت و ارزش یابی آنان موجب گرایش طیف گسترده ای از مردم برای همانند شدن یا همانند سازی با ایشان شد. دیگر هنرمند و هنرمندی یک ضد ارزش اجتماعی نبود بلکه افزون بر ارزش اجتماعی تبعات اقتصادی و سیاسی نیز داشته است.
در نظام اسلامی، تصرف در بیت المال به سبب آن که تصرف در حق الناس دانسته می شود بسیار ضد ارزشی است؛ زیرا افزون بر گناه ، جرم نیز شمرده می شود. هر چند معاویه خواست تا بیت المال را بیت الله کند، ولی اضافه مال به المسلمین بیانگر آن بود که این مال مردم است نه مال الله تا بگویند: «مال خداست و هیچ ربطی به مردم ندارد. اگر مجازات است در حق الناس است نه حق الله و خداوند از حق خودش می گذرد نه از حق مردم.»
اینک که معلوم شد بیت المال در حقیقت بیت مال المسلمین است، دیگر نمی توان از مجازات دنیوی متصرفان در بیت المال گذشت و باید دست ایشان به عنوان دزد در مرتبه اول قطع و در مراتب بعد با تشدید مجازات تا قتل و حکم اعدام ترس به جان دزدان از بیت المال انداخت و به ایشان رحم نکرد.
اما در نظام جمهوری اسلامی با رافت اسلامی و با تغییر عناوین این اختلاس ها به معوقات ، اجازه تصرف به دزدان از بیت المال داده می شود. نتیجه خطرناک این رفتار در برابر دزدان و اختلاس کنندگان، تغییر رفتار در جامعه است؛ زیرا در روایت است: «الناس علی دین ملوکهم؛ مردم بر دین و آیین رهبران و شاهان خود هستند.» پس وقتی رهبران، یک امر ضد ارزشی را نادیده می گیرند و با وهن و سستی خود و تسامح و تساهل ناروا آن را تقویت می کنند، جامعه آن را آیین و سبک زندگی خود قرار می دهد. این گونه است که رانندگان تاکسی به عنوان مثال به گونه ای دیگر اختلاس می کنند و مثلا در روز بارانی قیمت ها را دوبرابر می کنند و یا در تابستان گرم برای روشن نگه داشتن وسایل سرمایشی و کولر پول اضافی درخواست می کنند. هر کسی در جایی که هست و قدرتی که دارد به اختلاس رو می آورد و از حق الناس می دزد و حقوق مردم را نادیده می گیرد؛ زیرا این تغییر رفتار و تبدیل ضد ارزش به یک ارزش در فرآیندی از دولتمردان به توده های مردم سرایت کرده است. هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به روزی که بگندد نمک.